مثل ترم قبل کمکاستاد درس منطق هستم. کارم این است که گاهی در اتاق گروه بنشینم تا اگر دانشجویی سؤالی داشت ازم بپرسد. در اتاق نشستهام که یکی از اساتید وارد میشود. بعد از احوالپرسی نظرم را دربارهی سخنرانیای که دیروز در آن شرکت کرده بودم میپرسد. میگویمش که جالب توجه ولی برای من بیش از حد تحلیلی بود. چند جملهای رد و بدل میکنیم و بعد میرود در اتاقش پی کارش. چند دقیقه بعد استاد دوم وارد میشود. از لباسهایش معلوم است که همین حالا از بیرون آمده. تا من را میبیند میآید و میپرسد که با سرما چه میکنم. میگویمش که لباس زیاد میپوشم. برای چندمین بار توصیههایی دربارهی لایهلایه لباس پوشیدن و گرم نگه داشتن سر میکند و میرود پی کارش. کارم که تمام میشود میروم طبقهی پایین که وسایلم را بردارم. یکی از اساتید دیگر را میبینم. تا من را میبیند میگوید این دیگر سردترین حالت ممکن است و از این سردتر نمیشود. بعد هم امیدوارم میکند که این وضع تا چند روز آینده بیشتر ادامه پیدا نمیکند. میگویمش که هیچکدام از دانشجوها برای سؤال پرسیدن نیامدند. میگوید طبیعی است چون هنوز چیز سختی درس نداده. او هم میرود پی کارش.
توسعه شبیه ساز مدار سه بعدی بازدید : 347
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 20:11